همیشه به ازدواج فکرمیکردم ولی دلم نمیخواست تا قبل از تموم شدن دانشگاه وارد این مسائل بشم.هر وقتی هم که کسی ازم میپرسید چرا شوهر نمیکنی سریع میگفتم مگه من چندسالمه؟!
تقریبا از ۱۳سالگی خواستگار داشتم ولی به هیچکدوم اجازه ی اینکه رسما بیان خونمون خواستگاری رو نمیدادیم و منم نمیدونستم اصلا مراسم خواستگاری چیه و چجوری برگزار میشه.
یه روز مامانم شروع کرد به حرف زدن درمورد ازدواج و اینکه برای دختر فلانی خواستگار اومده و اون هم بااینکه سنش کمه قبول کرده.منم سریع گارد گرفتم که کار اون اشتباه بوده و دختر نباید زود ازدواج کنه.تهش گفت چه قبول کنی و چه قبول نکنی قرارِ آخر هفته عمه اینا بیان خواستگاریت!!!

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها